/*

آ ر ما ن

Thursday, August 12, 2004

ورجه وورجه

امروز من و مامان نرفتیم سرِ کار. آخه مامانم یه کم سرما خورده. اون همش نگران منه مخصوصا که منم امروز ساکتم و زیاد تکون نخوردم! مامان خیلی به تکون خوردنهای من عادت کرده و هر وقت من یه ذره جنب میخورم کلی قربون صدقه من میره و کیف میکنه. مامان یادش میاد که اولین بار که من تکون خوردم با بابام رفته بودن تماشای فیلم فارنهایت 911. اون روز 6 جولای بود. مامانم خیلی هیجان زده شده بود ولی چون نمیخواست حواسِ بابا رو پرت کنه بعد از فیلم این خبر مهم رو بهش داد! از اون موقع دیگه مامان هر لحظه از روز رو منتظر تکون خوردن و دلبری منه. م