اولین سبزیجات
امروز من اولین غذای راستکیمو خوردم. غذای غذا که نه، فقط هویج آب پز! بعد از یه ماهی که خوردن غلات روشروع کرده بودم، دکتر گفت که دیگه می تونم سبزیجات و میوه رو هم کم کم شروع کنم. مامان هم امروز یه کم هویج آب پز کرد، لهش کرد و با یه ذره کره داد خوردم. ای ی ی بد نبود، طبق معمول یه ذره ادا و اطوار در آوردم که یعنی زیاد خوشم نیومده ولی بالاخره تا آخرش رو خوردم! (: حالا مامان باید هر سه روز یه بار یه جور سبزی رو جدا امتحان کنه و بهم بده تا اگه یه وقت به چیزی حساسیت داشتم، معلوم شه. بعد اگه همه چیز روبه راه بود، از همشون برام سوپ درست کنه (چه قرتی بازیها! وقتی مامان و بابام بچه بودن، یه دفعه ای همه چیزو قاطی می کردن ومی دادن بخورن. امتحان ممتحانی نبوده!) خلاصه دیگه کلی بزرگ شدم. بابام که حسابی عجله داره من باهاشون سرِ میزبشینم تا استخوان بده دستم بخورم!!!آ