اولین دندون
سلام، دور از جون شما یه دو هفته ایه که من یه کم سرما خوردم و هی سرفه و عطسه می کنم. تازه دو سه روزی هم یه کم تب داشتم که اون دیگه خوب شده. فعلا دارم آنتی بیوتیک می خورم تا خوب ِ خوب بشم. برا همین هم یه کم غیبتم اینجا طولانی شد. ولی چون این خبر مهم رو نمی شد اعلام نکرد؛ اومدم بگم که بالاخره من دیروز بعد از نه ماه و چهارده روز اولین دندونم رو به سلامتی در آوردم! مامان و بابام دیگه کم کم داشتن نگران می شدن و تو فکر ِ یه دست دندون مصنوعی به عنوان کادوی تولد یه سالگیم بودن!! ولی من دیروز نشون دادم که اصلا جای نگرانی نبود. مامانم هر روز یه نگاهی به لثه هام می کرد ببینه خبری شده یا نه. حالا عدل همین دیروز چون سرش شلوغ بود، وقت نکرده بود اینکارو بکنه. من هم هی با زبون ِ بی زبونی می خواستم بهش بگم نمی شد تا اینکه تو یه فرصت مناسب تا مامان اومد نزدیک، دستشو تو هوا قاپ زدم و گاز گرفتم که یه هو مامان احساس کرد یه چیزی مثل یه سوزن ریز رفت تو دستش و یه دفعه با خوشحالی بلند به بابام گفت که "دندونش"!!!! خلاصه که همه یه نفس ِ راحت کشیدن که دیگه احتیاجی به دندون مصنوعی و این حرفا هم نیست!! :) آ