/*

آ ر ما ن

Sunday, January 23, 2005

تورِ شرکتِ مامان

دوستان مامان تو شرکتشون خیلی به مامان اصرار کرده بودن که بعد از اینکه من به دنیا اومدم یه روز منو ببره شرکت. آخه اونها چند ماهی مامانِ گرد و قلمبه رو دیده بودن و می خواستن بدونن اون تو چه خبر بوده! مامان هم بعد از تعطیلات کریسمس و سال نو میلادی , همش هواشناسی رو دنبال می کرد تا بلکه یه روزی که هوا خیلی سرد نیست بریم شرکت. بالاخره هفته پیش, یه روز که وسط چله زمستون هوا بهاری شد (اینجوراتفاقها تو تورنتو اصلا غیر عادی نیست!) , ما رفتیم شرکت. اول رفتیم قسمتی که مامان کار می کنه, یه نیم ساعتی اون قسمت تعطیل شد! همه جمع شده بودن منو ببینن :) من اولش یه ذره غریبی کردم و بغضم گرفت ولی بعد عادت کردم. دوستای مامان تو اون بخش از قبل می دونستن که من پسرم ولی چون من سفید پوشیده بودم , تو قسمتهای دیگه بعضی ها به من "هی" و بعضی ها "شی" می گفتن! آ
امان از دستِ این دنیای قراردادی , انگار فقط رنگهای آبی و صورتی , پسر ودختر بودن رو تعیین می کنه!! آ