/*

آ ر ما ن

Thursday, November 02, 2006

هالووین پارتی













پريروز عصر ما تو مهد کودک مون هالووين پارتی داشتيم. مامان هم از سر کار زودتر در اومده بود تا يه سر بياد اونجا قبل از اينکه تموم بشه. من که به نظرم اگه اين لباس ها رو نمی پوشيديم خيلی بيشتر بهمون خوش می گذشت! اينجور که شری جون می گن من آخرين نفری بودم که حاضر شده بودم کاستومم رو بپوشم اون هم تو رودرواسی و اينکه ديگه بقيه دوستام همه يه لباس عجيب و غريبی تنشون کرده بودن و من هم نمی خواستم از بقيه عقب بمونم! ا
هر کی یه چیزی شده بود: آراد شده بود اژدها، شایان سوپرمن، رادین هاپو، ... و من هم فیل!!
ا

/

قیافه من خیلی جالب بود. یه جور پوزخند می زدم که یعنی این مسخره بازی ها دیگه چیه؟ آخه این لباس های عجیب غریب چیه تن من کردین! ولی خب گفتم که انگار اگه نمی پوشیدم با بقیه فرق می کردم و نا جور بود. مامان می گه دوست نداشتی مهم نیست، سال دیگه اصلاً برات کاستوم نمی گیریم و نپوش؛ زوری نیست گُلم. ولی مامان می دونه که اینجا هر چی بچه ها بزرگتر می شن بیشتر از این چیزا خوششون می آد، چون می رن تو کوچه ها در خونه ها رو می زنن و شکلات می گیرن؛ یه چیزی شبیه قاشق زنی خودمون تو چهارشنبه سوری. ا

این هم دوستام: شایان سوپرمن و آراد اژدها: ا



ولی من که نمی فهمم این چیزا کجاشون ترسناکه! من که از هیچ کدوم از دوستام و حتی از خودم تو آینه! نترسیدم. از این همه کدو هایی هم که با قیا فه های ترسناک کنده کاری کردنشون و این همه بادکنک های به شکل روح و خفاش هم نمی ترسم. به نظر من ترسناک ترین چیز تو این دنیا فقط و فقط جارو برقیه!!!! حتی وقتی مامان اسمش رو می آره و من می دونم که به زودی از تو کمد درش می آره، می رم یه گوشه قایم می شم و هر چی مامان می گه آخه این که ترس نداره، نگاه کن چه جوری آشغال ها رو هورت می کشه تو شکمش و همه جا تمیز می شه، فایده نداره و من همچنان فکر می کنم که از جارو برقی ترسناک تر وجود نداره. راستش مامان ته دلش بدش هم نمی آد چون فکر می کنه حد اقل یه چیزی تو خونمون هست که من ازش حساب ببرم!!! ا

/

این ها هم یه چند تا عکس دیگه از خودم و دوستام درحال بازی و نقاشی کردن: ا



















کلی تعریفی های دیگه هم دارم که بمونه برای بعد. الآن دیگه مامان باید بره بخوابه تا فردا صبح بتونه پاشه بره سر کار. شاید هم نره چون من امروز عصر یه کم تب کردم :( واگه فردا صبح خوب ِ خوب نشده باشم با مامان می مونم خونه و نمی رم مهد کودک. مامان دعا دعا می کنه که فردا صبح مثل همه روزای دیگه قبراق و سرحال شیش صبح از خواب بیدار شم و مامان و بابام رو هم که دوست دارن یه نیم ساعتی بیشتر بخوابن بیدار کنم! ا
/
پ. ن. 1. از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

کدوی هالووین
هالووین (هالوئین و هالوین هم نوشته شده) یکی از جشنهای سنتی مغرب‌زمین است که مراسم آن در شب 31 اکتبر برگزار می‌شود. در آن شب معمولاً کودکان لباسهای عجیب و غیرمرسوم میپوشند و برای جمع‌آوری نبات و آجیل به در خانه دیگران میروند. جشن هالووین بیشتر در کشورهای امریکا، ایرلند، اسکاتلند و کانادا مرسوم است. این جشن را مهاجران ایرلندی و اسکاتلندی در سده نوزده ام با خود به قاره امریکا آوردند. ا
یکی از نمادهای هالووین یک
کدوتنبل توخالی است که برای آن دهان و چشم به صورتی ترسناک درآورده شده و با روشن کردن شمع در درون کدوتنبل به آن جلوه‌ای ترسناک داده می‌شود. ا

تاریخچه
جشن هالووین که از دوهزار سال قبل تاکنون در چنین روزی میان غربیان برگزار می‌شود، بیان کننده اعتقاد پیشینیان آنان به جهان آخرت است. آخرین روز ماه اکتبر، نهم آبان ماه زمان برگزاری یکی از جشن‌های مذهبی در کشورهای اروپایی و آمریکایی است که به نام روز همه مقدسین معروف یعنی هالووین معروف است. بنیانگذاران این جشن قوم
سلتی بودند که سال‌ها پیش از میلاد مسیح در ایرلند و شمال فرانسه زندگی می‌کردند. به روایت این قوم آغاز سال میلادی اول نوامبر است و با این اعتقاد آخرین شب سال یعنی سی و یکم اکتبر را زمان یادآوری از ارواح درگذشتگان قرار دادند و به این ترتیب جشنی برپا می‌کردند، همگی دور هم جمع می‌شدند، آتش می‌افروختند، قربانی می‌کردند و هر کس هر غذایی داشت با دیگران قسمت می‌کرد و همگی بر سر یک سفره می‌نشستند چراکه بر این باور بودند که در این شب راه میان دو جهان باز می‌شود و ارواح درگذشتگان‌شان نیز در این جمع حاضر می‌شوند و ارتزاق می‌کنند؛ پس کسانی که با سخاوت بیشتری در این جشن شرکت می‌کردند مورد شفاعت درگذشتگان نزد خداوند قرار گرفته و تا پایان آن سال از گزند بدی‌ها و بلاها در امان می‌ماندند. ا
از دیگر مراسمی که در این بخش برگزار می‌شد که البته هر کدام بعدها تغییر کرده و به شکلی کاملاً دگرگون درآمد، می‌توان به این موارد اشاره کرد: پوشیدن لباس‌هایی از پوست سر حیوانات، پیشگویی توسط کشیشان، خوردن سیب که سمبل پومانا (خدای میوه و درخت) بود و بردن باقی مانده‌های آتش و خاکستر به خانه‌ها با این نیت که آنها را از بدی‌ها و از سرمای زمستانی که در پیش بود در امان بدارد. در انتها کشیش‌ها با شب زنده‌داری، دعا و نماز آخرین شب سال را به پایان برده و ارواح مقدس را از برزخ به بهشت رهمنون می‌کردند. پس از گذشت سالیان دراز و با حمله رومی‌ها به این منطقه آیین‌ هالووین دچار تغییراتی شد که ورود مسیحیان کریستین به این سرزمین و اختلاط عقاید آنها به یکدیگر در این تغییرات بی‌تأثیر نبود تا آنجا که کم‌کم شب همه مقدسین دیگر تنها متعلق به ارواح پاک نبود بلکه شیاطین و ارواح خبیثه را نیز در این جشن حاضر می‌دانستند. از این رو برخی از مردم در جشن هالووین لباس‌های عجیب و ترسناک می‌پوشیدند تا در برابر ارواح گناهکار ایستادگی کنند و به شکلی نمادین آنها را ترسانده و از میان خود برانند. رفته رفته با شکل گیری زندگی شهری، کشاورزان تنها قشری شدند که مصرانه این جشن را برگزار می‌کردند و برای آن به در خانه‌ها می‌رفتند و طلب غذا و خوراک برای پذیرایی در جشن می‌کردند. درهمین دوران موضوع تریت یعنی رفتار نیک و تریک یعنی حیله و نیرنگ پیش آمد، به این صورت که اگر کسی سخاوت به خرج می‌داد و چیزهای بیشتری به هالووین اهدا می‌کرد برای او یک کار نیک انجام می‌دادند و هر کس کالا یا خوراک قابل توجهی نمی‌داد او را به سخره و بازی می‌گرفتند. اوایل سده ۱۹ بسیاری از ایرلندی‌ها به آمریکا مهاجرت کردند و به این ترتیب بسیاری از آیین‌ها و اعتقاداتشان بار دیگر دچار تغییر و تحول شد به عنوان مثال آمریکایی‌ها حضور شیاطین و ارواح گناهکار در هالووین را بیشتر مورد استقبال قرار دادند و بیشتر سمبل‌هایی که برای آن در نظر گرفتند ترسناک و خشن بود تا آنجا که شرارت و شیطنت در این شب کاملاً عادی و معمولی به نظر می‌رسید. گاه پیش می‌آمد که راه مردم را می‌بستند، به در خانه‌ها سبزی و میوه پرتاب می‌کردند، با سنگ و کلوخ دودکش‌ خانه‌ها را مسدود می‌کردند و دیگران را مورد آزار و اذیت قرار می‌دادند با این عنوان که این اتفاقات ناشی از حضور ارواح موذی و شیاطین است و آنها هستند که مردم را تریک می‌کنند. این اعمال باعث شد برگزاری هالووین در آمریکا برای مدتی متوقف و مسکوت بماند و پس از آن برای اولین بار به طور رسمی در سال هزارونه صد وبیست به شکلی متعادل در آمریکا، هالووین جشن گرفته و به عنوان یک روز مذهبی شناخته شد. هر چند که باز هم این مراسم با آنچه در ذهن و نیت پدید آورندگان قدیمی آن بود بسیار متفاوت برگزار شد. ا
هالووین در کشورهایی چون
ایرلند و اسکاتلند همچنان یکی از روزهای مذهبی و محترم به شمار می‌رود و با برگزاری این جشن کم‌کم به استقبال کریسمس و میلاد حضرت عیسی می‌روند. ا
/
پ . ن .2. برای دیدن عکس ها در ابعاد بزرگترلطفاً روشون کلیک کنین. ا

12 Comments:

  • آرمان جان
    میگم که لوپ ها را آماده کن دارم میام عمو جان

    By Anonymous Anonymous, at November 03, 2006 11:20 p.m.  

  • سلام مامان آرمان کوچولو . خیلی از آشنائیتون خوشحالم .عکسهای گل پسری خیلی قشنگه . روی ماهشو میبوسم . راستی این مراسم"هالووین پارتی" به چه منظور برگزار میشه ؟

    By Anonymous Anonymous, at November 04, 2006 7:04 a.m.  

  • سلام آرمان جون. من هیچوقت نمی تونم عکساتو ببینم. روش هم که کلیک می کنم می یاد : مشترک گ
    رامی. دسترسی به این سایت ممکن نیست.
    خب طبیعیه که شما امسال لذت نبردی اما هر چی بزرگتر بشی بیشتر خوشت می یاد.
    حیف که نشد عکساتم ببینم.

    By Anonymous Anonymous, at November 04, 2006 9:37 a.m.  

  • مامان آرمان عزیزم خیلی خیلی از توضیحاتتون ممنونم خیلی برام جالب بود چون قبلا نشنیده بودم .چه مراسم بامزه ای .روی ماهه آرمان جون رو میبوسم .

    By Anonymous Anonymous, at November 04, 2006 11:20 p.m.  

  • مامان آرمان عزيز
    سپاس مرا بابت توضيح ساده و بي نظيرتان از مرگ بپذيريد.
    آرمان عزيز را ببوسيد.

    By Anonymous Anonymous, at November 04, 2006 11:49 p.m.  

  • آرمان جان روز به روز ناناز تر داره ميشه مامانش. خيي دوسش دارم. ببوسينشاز طرف من
    راستي چقدر بچه ها مثل همن. ايليا هم از جاروبرقي مي ترسه. البته وقتي جاروبرقي خاموشه خيلي سعي مي كنه ازش سر در بياره. ولي وقتي روشنه قائم نميشه. فقط فقط با فاصله زياد از جارو ميشينه و نگاش مي كنه. نگاش كه چه عرض كنم زل ميزنه.
    آرمان جان توي لباس فيل خيلي بامزه شده

    By Anonymous Anonymous, at November 05, 2006 2:45 a.m.  

  • برای مامان تینا و سینای عزیز و دوستان دیگه ای که احیاناً دوست دارن در مورد هالووین بیشتر بدونن، پی نوشت از ویکی پدیا اضافه شد. ا مامان آرمان

    By Blogger آرمان, at November 05, 2006 3:03 a.m.  

  • سلام مامان آرمان . مرسی از اظهار لطفتون . مرسی از اینکه با سایت

    کسرا سر زدید
    از خوندن مطالب جالب در مورد هالوین خیلی لذت بردم
    آرمان فنقلی آذری را ببوس
    چیزی به تولد 2 سالگیشون نمونده
    بازم به من سر بزن . منم میام پیش آقا آرمان

    By Anonymous Anonymous, at November 06, 2006 4:59 a.m.  

  • سلام سیما جون. باور کردنی نیست. ایندفعه که اومدم وبلاگت همه ی عکسای آرمان جون باز شد. جانم. چه نازن همه شون. خیلی ببوسش.

    By Anonymous Anonymous, at November 07, 2006 7:58 a.m.  

  • سلام
    ممنونم از نظر لطفتان .
    قسمتهايي از پست طولانيتون رو خواندم ولي اجازه بديد در افلاين مابقي رو مطالعه كنم فكر نميكنم بشه از خير مطالب و اطلاعاتي كه ميدهيد به راحيت گذشت !.
    كودك كوچولوي با نمكي داريد ببوسيدش براي شما و خانواده عزيزتون آرزوي سلامتي ميكنم !
    .
    ريحانه

    By Anonymous Anonymous, at November 07, 2006 5:39 p.m.  

  • arman joon midonesti rooze tavalodet daghighan ba roze tavalode yashar yekiye? che bahal mage na?
    az mamani ham be khatere estelaate kheli khobi ke dar morede haloween dade bood tashakor kon

    By Anonymous Anonymous, at November 08, 2006 12:22 p.m.  

  • ممنون از امضاي لينك حمايت از حرمت آرامگاه فردوسي.

    By Anonymous Anonymous, at November 11, 2006 2:43 a.m.  

Post a Comment

<< Home