از همه چیز و همه جا
اوه، راستی من نقاشی رو هم خیلی دوست دارم. کلی کار های هنریم رو هم که تو مهد کودک انجام دادم، مامانم جمع کرده و نگه داشته. حالا وقتی یه روزی نقاش بزرگی شدم، ارزش این صفحه های خط خطی رو متوجه می شین! اون پسر شیطون با موهای سیخ سیخی هم منم که مامان برام کشیده. ا
جاتون خالی دو هفته پیش رفتیم سیاتل خونه عمو علی. اونجا من کلی با نازلی بازی کردم و بهم خوش گذشت: ا
و با بابایی تمرین دوچرخه سواری کردم: ا
این عکس ها رو هم با عمو پرویز (قلیچ خانی) گرفتم تا یه بار دیگه به همه ثابت کنم من چقدر فوتبالیم! جاتون خالی عمو پرویز کلی با من بازی کردن. ا
راستی داستان شیر خوردنم رو گفتم براتون؟ من از اون روز اولی که به دنیا اومدم زیاد میونه خوبی با شیر نداشتم ولی خب چاره ای هم نبود، شیر تنها غذایی بود که من می تونستم بخورم. تا چهار پنج ماهگی مامان تونست من رو راضی کنه که از شیر خودش بخورم ولی من تو همین سن دیگه خودم خودم رو از شیر گرفتم!! البته شیر مادر! بعد مامان با هر سختی ای بود تا یه سالگی شیر خشک به من داد. بعد از یه سالگی شیر گاو اومد وسط. نه خیر این شیر مثل اینکه حالا حالا ها دست بردار نیست! تا همین دو ماه پیش با کلی مراسم مخصوص (دراز کشیدن روی مبل و گذاشتن سرم روی پای مامان یا بابا و تماشای دی وی دی مورد علاقه ام یا بعضی کارتون هایی که دوست دارم) شاید شیرم رو تو شیشه تموم می کردم! حالا دیگه اون رو هم کنار گذاشتم و تو لیوان شیرم رو می خورم - اگه بخورم: ا
گاهی اوقات وقتی که نقاشی می کنم، سر و صورتم رو هم یه صفایی می دم. مثل اینجا که یه کرم ابریشم خوشگل کشیدم رو لپم! قشنگ نیست؟ ا
راستی امروز وبلاگ من دو ساله شد! ا
پ. ن. برای دیدن عکس ها در ابعاد بزرگترلطفاً روشون کلیک کنین. ا
سلام ارمان خوشگله. چقدر ناز شدی بزرگ شدی کارهای خوب بلدی. به مامانی بگو تورور از طرف من کلی ببوسه.راستی مامانی دیگه جا افتادید؟