چهارده ماهگی
با تلفن ِ مرحوممون که من از بس باهاش ور رفتم خراب شد. انقدر تلفن بازی رو دوست دارم که حتی موقع بیرون رفتن هم تا آخرین لحظه رو استفاده می کنم! این داستان رو هم که حتماً میدونین!!! آ
یکی دیگه از علائق من یعنی آشپزی!! آ
مامان و بابام فقط کار ِ خودشون و من رو سخت می کنن چون من که در هر صورت راه خودم رو به طرف گلدون های اون طرف ِ میز پیدا می کنم!!! آ
این هم لپ تاپ قراضه و بیچاره مامانم که من گاهی جفت پا می رم روش!! آ
عکس ِجدید مورد علاقه مامانم. آ
باز هم ملاقه به دست در حال ِ ورانداز کردن ِ خودم!! آ
این هم آقا شیره که من تو یه حرکت پشتش رو به خاک مالیدم!! آ
این هم با ماشینم که هدیه خاله شهره بود برا تولدم. آ
باز هم با تلفن! این یکی هنوز سالمه! آ
و باز یه تلفن ِ دیگه! اگه گفتین اون شیشه کوچولو که دستمه چیه ؟؟ ! آ
آخ كه چقدر شيرين و خوردني هستي تو فسقلي . كلي از ديدن عكسات كيف كردم .