/*

آ ر ما ن

Saturday, January 21, 2006

چهارده ماهگی


سلام! بالاخره بعد از سه هفته که ما یعنی من و مامانم یکی دو بار مریض شدیم و گرفتاری های دیگه، چهارده ماهه شدن ِ من بهانه ای شد تا مامان آخرشبی با چشم های نیم باز اینجا رو به روز کنه و این بشه اولین پست من تو سال ِ جدید یعنی 2006. راستی سال ِ نو میلادی تون هم با کلی تاخیر مبارک باشه! آ
برای اینکه مامان یه وقت خواب آلو خیلی چرند و پرند ننویسه، یه عکس من رو که همین امروز گرفته گذاشت اون بالا و یه سری عکس های دیگه که تو چند هفته قبل گرفته شده رو تا خیلی قدیمی نشدن گذاشته اینجا، شاید بشه اسمش رو گذاشت " گزارش مصور شیطونی شماره 2" ! حالا حتماً مامانم بعداً سر ِ فرصت بیشتر از شیطونی های من می نویسه. آ

با تلفن ِ مرحوممون که من از بس باهاش ور رفتم خراب شد. انقدر تلفن بازی رو دوست دارم که حتی موقع بیرون رفتن هم تا آخرین لحظه رو استفاده می کنم! این داستان رو هم که حتماً میدونین!!! آ

یکی دیگه از علائق من یعنی آشپزی!! آ

مامان و بابام فقط کار ِ خودشون و من رو سخت می کنن چون من که در هر صورت راه خودم رو به طرف گلدون های اون طرف ِ میز پیدا می کنم!!! آ

این هم لپ تاپ قراضه و بیچاره مامانم که من گاهی جفت پا می رم روش!! آ

عکس ِجدید مورد علاقه مامانم. آ

باز هم ملاقه به دست در حال ِ ورانداز کردن ِ خودم!! آ

این هم آقا شیره که من تو یه حرکت پشتش رو به خاک مالیدم!! آ

این هم با ماشینم که هدیه خاله شهره بود برا تولدم. آ

باز هم با تلفن! این یکی هنوز سالمه! آ

و باز یه تلفن ِ دیگه! اگه گفتین اون شیشه کوچولو که دستمه چیه ؟؟ ! آ

بدون ِ شرح ! آ

11 Comments:

  • آخ كه چقدر شيرين و خوردني هستي تو فسقلي . كلي از ديدن عكسات كيف كردم .

    By Anonymous Anonymous, at January 22, 2006 4:47 a.m.  

  • سلام. چه عکسهای خوشگلی اینجا گذاشتی دل من که حسابی رفت .14 ماهه شدنش مبارک.چقدر بزرگ و خوردنی شده.کلی ببوسش این اقا کوچولوی ناز رو.حالا همه چی خوبه همتون بهترید؟امیدوارم که شاد باشید

    By Anonymous Anonymous, at January 22, 2006 5:05 a.m.  

  • salam sima khanoom//armanetoon kheyli doost dashtaniye//hatman madar boodan kheyli lezat dare ? na?//bacheha albate AZ DOOR baram kheyli jaleban//joze didanitarin haye donyan// khosh be halet ;)

    By Anonymous Anonymous, at January 22, 2006 6:24 p.m.  

  • عسلی چقدر بزرگ شدی و خوش تیپ منم عاشق اون عکسی شدم که مامانی دوست داره فکر کنم که مامانی کم کم باید عکس کنار وبلاگت را عوض کنه و عکسهای جدیدت را بزاره
    اون شیشه که شیشه دارو نیست ولی هر چی که هست درش بسته است و جنابعالی نمی تونی ازش بنوشی

    By Anonymous Anonymous, at January 23, 2006 1:15 a.m.  

  • چهارده ماهگيت مباركت باشه آرمان خان.
    مي بينم كه خيلي شيطون و بازيگوش شدي . مواظب به خودت باش.

    By Anonymous Anonymous, at January 24, 2006 2:07 a.m.  

  • سلام گل پسر
    خواستم یک سایت به مامانتون معرفی کنم.
    http://www.professorsoltanzadeh.com
    مامان آرین
    (از فرانسه)

    By Anonymous Anonymous, at January 24, 2006 10:30 a.m.  

  • Salam Daei,
    khubi Armani?delemun hesabi vasat tang shode,be ghole maman Aazam;dastemunam ke behet nemirese,mibusamet ASAL.
    Daei Farzad.

    By Anonymous Anonymous, at January 26, 2006 1:37 p.m.  

  • سلام
    اتفاقا اين پستتون خيلي قشنگ از آب دراومده. لذت برديم. آرزوي سلامتي براي آقا كوچولوي شيطون و خانواده عزيزش

    By Anonymous Anonymous, at January 31, 2006 9:47 a.m.  

  • سلام
    مرسی کلی خندیدم .سیا خانوم لطفن این را به آرمان ترجمه کنید.

    By Blogger aliradboy, at February 06, 2006 3:08 a.m.  

  • آرمان عزیز
    عکس ها بی نظیر بود و نمی تونم بگم کدوم یکی قشنگتر...

    فکر کنم با این سرعتی که تو آپ می کنی ، خیلی به جا و مناسب باشه که از همین الان نوروز 1385 را بهت تبریک بگم

    By Anonymous Anonymous, at February 08, 2006 5:53 p.m.  

  • خیلی خیلی ممنون از همه دوستانی که لطف کردن و اینجا کامنت گذاشتن. می بخشین اگه نمی رسم تک تک به خونه های شما سر بزنم. خیلی سرمون شلوغه و یه جا به جایی بزرگ در پیش داریم... فعلاَ تا فرصت بعدی همه تون سالم و خوش باشید.

    By Anonymous Anonymous, at February 09, 2006 9:26 a.m.  

Post a Comment

<< Home