Friday, December 30, 2005
10 Comments:
-
By , at January 01, 2006 9:54 a.m.
-
سلام آرمان گل چقدر تو خوشکلی شازده پسر اینشالله خدا شما رو واسه مامان بابای مهربونت نگه داره.در ضمن تولدت با تولد پسر من همزمانه
معمولا بچه ها همینطورند کلمه ها رو میگند یه مدت و بعد فراموش میکنند و بعد که دوباره میگند به صورت کامل و محکم بیانش میکنندBy , at January 02, 2006 1:32 p.m.
-
yadam rafte bood esmamo begam mazerat
By , at January 02, 2006 1:33 p.m.
-
بابا گفتنت مبارک پسری ولی مامان گفتن یادت نره دیگه
اخه بر طبق قانون نانوشته پسرها باید مامانی باشن نه بابایی
کی دلش میاد به این پسری خوشتیپ بگه میمون کوچولو
میبوسمت عسلیBy , at January 04, 2006 2:25 a.m.
-
آرمان شيطون، خيلي با مزه گفته بودي و من كه تورو همون دكتر صدا خواهم كرد ولي اين حاضر جوابي تو حرف نداشته
By , at January 05, 2006 9:56 a.m.
-
خوش به حال آرمان مامان به این مهربونی داره براش اینقدر زحمت می کشه
یه ماچ محکم از لپ های قرمزشBy , at January 06, 2006 9:48 a.m.
-
با سلام جالب بود.
پایدار باشیدBy حميـرا, at January 07, 2006 9:28 a.m.
-
شما که هنوز دیروزی
By , at January 11, 2006 11:43 p.m.
-
سلام سیمای عزیز.
ممنون از اینکه به وبلاگم سر زدید.قول میدهم در آینده در رابطه با این موضوع بیشتر بنویسم. در ضمن اگر وقت اش را داشتید.در قسمت آرشیو م روی تاریخ 2004/01/02 کلیک کنید.داستانی هست بنام (نیمه مست نیمه هشیار ) .که تا حدودی در همین رابطه نوشته شده است
.از روی آرمان کوچلو و مامانی ببوسید -
پسر به اين آقايي ، خوشگلي ، باهوشي و حاضرجوابي دكتر بيشتر بهش مياد . از طرف من ببوس دكتر آرمانو
By , at January 17, 2006 1:28 a.m.




بابا گفتنت هم مبارك عزيزم.
به نظر من كه مثل ماه ميموني.
نميدونم وقتي پارسا براي اولين بار بابا بگه چيكار ميكنم. حتما بال در ميارم. راستي باباي تو هم بال درآورد؟ خدا مامان و باباتو براي تو و تو رو براي اونها حفظ كنه عزيزم