/*

آ ر ما ن

Saturday, March 10, 2007

گل و سبزه

نه، این گل و سبزه مربوط به اومدن بهار نیست! این مربوط به همون ضرب المثل معروف گل بود، به سبزه نیز آراسته شد هستش. آخه مامان من همینجوریش هم دو سه هفته یه بار به زور می رسید وبلاگ من رو به روز کنه چه برسه به حالا که ما باز قراره اسباب کشی کنیم. ولی خب خوبیش اینه که این دفعه فقط ۴۵ کیلومتر جا به جا می شیم نه ۴۵۰۰ کیلومتر!! من که دارم کیف می کنم، دوباره جعبه ها چیده شدن رو هم دیگه و من پله بازی می کنم. حالا تقریباً تا سه هفته دیگه یعنی آخر این ماه که از اینجا می ریم وضع خونمون اینه و هی بدتر هم می شه و من هم بیشتر کیف می کنم از این شلوغ پلوغی و جعبه بازی ها! ا
/
بالاخره با اعتراض مامان اعظم، مامانم عکس های تولد دو سالگی من رو که تو استودیو عکاسی گرفته بودن اسکن کرد و تونست که اینجا هم پست کنه. خوب شد مامان بزرگم اعتراض کرد وگرنه ممکن بود این عکس ها تا تولد سه سالگیم هم اینجا پست نمی شد! ا




















تا مامان یادش نرفته و اومده اینجا، این هم چند تا از لغت های مخصوص من: ا
مَپو : (ترکیب) ملافه و پتو
بشک : بکش
هپی دی : تولد
ماکِنی : ماکارونی
صُحامه : صبحانه
تائید : ته دیگ
می گوئه : می گه
آبِ شیرین : آب میوه
پُخاله : پرتقال
/
علاقه من به جارو روز به روز داره شدیدترمی شه، جوری که مامان و بابایی دیگه نگران شدن و نمی دونن چیکار باید بکنن... هر روزعصر که برمی گردیم خونه، من گیر سه پیچه می دم که باید خونه رو جارو بکشیم! حالا اولها منت مامان و بابا رو می کشیدم یعنی مجبورشون می کردم که این کارو بکنن و جارو رو برام بزنن به برق ولی حالا دیگه خودم درپوش روی پریز رو - که مثلا به خاطرمن گذاشته شده - برمی دارم، دوشاخه جارو رو می زنم به برق، جارو رو روشن می کنم، یه کم کف اتاق رو جارو می زنم، بعد خاموشش می کنم، دوشاخه رو از پریز می کشم بیرون ودرپوش پریز رو می ذارم سرجاش!!!!! تازه مامان و بابایی وقتی می رن توهر فروشگاهی که لوازم خونه می فروشن، جرات ندارن برن طرف قسمتی که جارو برقی ها رو گذاشتن چون من باید به همشون دست بزنم و باهاشون بازی کنم بعدش هم حاضر نیستم از اونجا دیگه تکون بخورم!! خلاصه این که مامان و بابایی قبلا فکر می کردن که من ممکنه آشپز بشم ولی الان فکر می کنن ممکنه جاروکش یا در بهترین حالتش تعمیرکار جارو برقی بشم!! ا
/
این هم چند تا ازعکس های من و دوستم ویستا که حسابی داریم کیف می کنیم و بهمون خوش می گذره. اینم یواشکی اعتراف کنم که من بعضی وقتا از پسر بودن و بزرگتر بودنم سو استفاده می کنم و به ویستا زور می گم!! مامانم هم درعوض همیشه طرفِ ویستا رو می گیره... ا
ًجاتون خالی دیشب هم باز خونه ویستا اینا بودیم و کلی بهمون خوش گذشت، مخصوصا که تولد بابایی و بابای ویستا بود و من کلی شمع فوت کردم براشون!!!! ا



کلوچه نوشین لاهیجان هم که ازمغازه ایرانی سر خیابونمون می خریم یکی از صبحونه های مورد علاقه منه: ا


دوستان عزیزم، می بخشین مامانم شاید یه ماهی می شه که نرسیده به خونه های شما سر بزنه. حتما می آئیم پیشتون. بعد از تغییرات اجباری تو بلاگر هم فونت های این لینک های کنار صفحه حسابی به هم ریخته که باز مامان وقت نکرده درستشون کنه. به زودی ایشالله ... ا

11 Comments:

  • سيما جان سلام
    ممنونم بابت تبريك تولد. عكسهاي آرمان جون خيلي قشنگ بود. خدا حفظش كنه

    By Anonymous Anonymous, at March 13, 2007 1:16 a.m.  

  • عيدتون مبارک
    [قلب][قلب][قلب][قلب][قلب]

    By Anonymous Anonymous, at March 26, 2007 5:22 a.m.  

  • سلام سيما خانم عزيز
    نوروز آمد و من ضمن پاسداشت اين رسم ديرين و ارزشمند ايراني، آرزو مي‌كنم سال 1386 براي همه هموطنان عزيزم از جمله شما وبلاگ‌نويس محترم، سالي پر از بركت و شادكامي باشد.
    به همين بهانه كوشيده‌ام تا بهترين و بدترين وبلاگ زيست‌محيطي سال 1385 را انتخاب كنم. آيا در اين انتخاب دست ياريم را مي‌فشاريد؟
    باور كنيد محيط زيست رنجور وطن، ارزش آن را دارد كه دقايقي از وقت گرانبهاي خويش را به آن انديشه كنيد.
    درود بر شما و با بهترين آرزوها ...
    [گل]

    By Anonymous Anonymous, at March 27, 2007 11:37 a.m.  

  • براتون يك سال خاطره انگيز و به يادموندني آرزو دارم

    براتون ساليان سال سلامتي و خوشبختي آرزو دارم

    براي عزيز دلبركتون يك آينده روشن و زيبا آرزو دارم

    By Anonymous Anonymous, at April 01, 2007 4:14 a.m.  

  • سلام سیما جان .سال نو مبارک . آرمان جان چطوره ؟ عکساش که خیلی قشنگن. این که گیر میده میگه باید جار کنین خونه رو عین ایلیاست کلی خندیدم از دستش . میگما بیا یه جور دیگه فکر کنیم شاید اونطوری بشه . شاید این دو تا با هم یه کارخونه تولید جاروبرقی زدن.

    By Anonymous Anonymous, at April 05, 2007 1:25 a.m.  

  • مامان ارمین وبلاگ خیلی قشنگی دارید.سال نو هم به شما و هم ارمین تبریک می گم.یک سوال هم داشتم. به نظر شما تورنتو بهتر است یا ونکوور؟برای زندگی.راسته که میگن هوای ونکوور معتدل و خیلی خوبه؟اخه من و شوهرم می خواهیم بیاییم کانادامی خواستم بدونم کدوم بهتره مرسی

    By Anonymous Anonymous, at April 18, 2007 12:43 p.m.  

  • Morvarid aziz

    mibakhshin penglish type mikonam, sare kaar hastam. lotfan emailetoon ro injaa bezaarid taa man javaabe so'aaletoon ro bedam. mamnoon.

    Sima, Mamane Armaun

    By Anonymous Anonymous, at April 20, 2007 4:27 p.m.  

  • SALAM
    HAMISH SHAD VA TANDOROST BASHED

    By Anonymous Anonymous, at June 07, 2007 1:48 a.m.  

  • Sorry. Look please here

    By Anonymous Anonymous, at February 21, 2008 8:01 p.m.  

  • See HERE

    By Anonymous Anonymous, at February 27, 2008 7:34 a.m.  

  • Attention please!
    ->> Remove Viruses! <<-

    By Anonymous Anonymous, at February 28, 2008 11:26 p.m.  

Post a Comment

<< Home