Friday, December 30, 2005
Monday, December 26, 2005
به یاد بچه های بم
Wednesday, December 21, 2005
اولین دیدار رسمی من با سَنتا
یکی دیگه از دلائل مهم بودن روز شنبه این بود که من برای اولین بار پلو خورشت راستکی اون هم قورمه سبزی خوردم. خوردن که چه عرض کنم، با ضربه های محکمی که با کف دستم کوبیدم رو میز، اون یه ذره پلو خورشت تجزیه شد به ذرات ریز برنج، سبزی، لوبیا و گوشت! در ضمن نصف آشپزخونمون هم قورمه سبزی ای شد!! آ
این هم آخرین آتیش سوزی من اون روز! چک کردن ای میل هام با کی بورد خودم که رو میزه. یه وقت فکر نکنین که کی بورد راستکیه اونیه که به مانیتور تکیه داده ها!! آ
Tuesday, December 13, 2005
وجه مشترک
/
راستی بعضی دوستان غیر وبلاگی گفته بودن که مطمئن نیستن چه جوری باید از این نظردونی استفاده کنن. شما مجبور نیستین که به عنوان بلاگر پس ورد وارد کنین، فقط کافیه که " آدر" رو انتخاب کنین و بدون وارد کردن وب پیجی در این قسمت بعد از نوشتن نظرتون دکمه پابلیش رو فشار بدین، همین! به هر حال ممنون از همه دوستانی که به اینجا سر میزنن چه با "نظر" چه بی "نظر"! :) آ
Wednesday, December 07, 2005
اولین قدم ها
راستی قول داده بودم که عکس هم کلاسی هام رو هم بذارم اینجا. این یکی من هستم با نَنو و لور ِن: آ
این هم با لور ِن و مَدیسن: آ
حتماً اینجا یه سری بزنین ببینین که اروند چقدر قشنگ سالگرد عروسی مامان و باباش رو نوشته. حالا من اگه بخوام یه همچین کاری بکنم، سالی چهار پنج بار باید راجع به این موضوع بنویسم!! حتماً بعداً می نویسم چرا! آ
Tuesday, December 06, 2005
باز هم مهمونی
نه بابا اشتباه نکنین، عکس های بالا مهد کودکم نیست. مهمونی تولد موناست! این جشن تولد رو یه جایی گرفته بودن به اسم ِ "کیدیز کورنر" که پر از اسباب بازی بود و حسابی به من و بقیه بچه ها خوش گذشت:) آ